Sunday, August 30, 2009

Sunday, August 30, 2009

داستان ادیان الهی :

امروز صبح یکی در خونه رو زد . درو که باز کردم دیدم یک خانم و اقای خوش لباس پشت در وایسادن.
جان : سلام اسم من جان هست و ایشون هم ماری
ماری : سلام . ما اومدیم اینجا تا از شما دعوت کنیم با ما بیاین بریم کون "هنک"(Hank )رو ببوسیم
من: ببخشید !!!! راجع به چی حرف میزنین ؟ هنک دیگه کیه ؟؟ چرا باید من کونشو ببوسم ؟
جان : اگه کون هنک رو ببوسی بهت یک میلیون دلار جایزه میده و اگه نبوسی میزنه کونتو پاره میکنه
من : هان!!! ببینم قضیه باج گیری و گردن کلفتی و این چیزاس ؟
جان : هنک یک انسان نیکوکار و میلیونره .اون این شهر رو ساخته و صاحب این شهره .اون هرکاری که دلش بخواد میکنه و الان دلش میخواد یک میلیون دلار به تو پول بده .البته تا زمانی که تو کونشو نبوسی نمیتونه این کارو بکنه
من : من نمیفهمم چرا....
ماری :تو کی هستی که بخوای هدیه هنک رو زیر سوال ببری ؟ یک میلیون دلار نمیخوای ؟ نمی ارزه بخاطرش یه بوس کوچیک بکنی ؟
من : خوب چرا ..اما اخه...
جان: خوب پس بیا بریم کونشو ببوسیم
من:ببینم شما زیاد کونشو میبوسین ؟
ماری : آره همیشه
من:بهتون یک میلیون دلار داده ؟
جان : خوب نه . راستش تا زمانی که از شهر نری پول نمیگیری
من:خوب پس چرا از شهر نمیری ؟
ماری : نمیتونی همینطوری از شهر بری ، باید خود هنک بهت بگه که بتونی بری . اگه خودت سرخود بری نه تنها پول نمیگیری ، هنک میزنه کونتو پاره میکنه
من:ببینم شما کسی رو میشناسین که کون هنک رو بوسیده باشه و از شهر هم رفته باشه و یک میلیون دلار هم گرفته باشه ؟
جان : مادر من سالها کون هنک رو بوسید پارسال هم از شهر رفت . من مطمئنم الان پولش رو گرفته
من: از پارسال تا حالا با مادرت حرف نزدی ؟
جان : البته که نه . هنک اجازه نمیده
من: پس چه جوری مطمئن هستین که هنک این پول رو بهتون میده وقتی هیچوقت با کسی که این پولو گرفته باشه حرف نزدین ؟
ماری : خوب قبل اینکه بری هنک یک کم بهت پول میده . مثلا ممکنه یک کم حقوقت زیاد شه یا با بلیط بخت ازمایی برنده شی یا حتی یک اسکناس بیست دلاری تو خیابون پیدا کنی
من:‌ اینا چه ربطی به هنک داره ؟
جان :هنک با همه ارتباطات قوی داره
من:ببخشید ولی به نظر من این کلاه برداریه
جان : اما بحث بر سر یک میلیون دلاره واقعاً نمیخوای شانستو امتحان کنی ؟ درضمن یادت باشه اگه کونشو نبوسی میزنه کونتو پاره میکنه ها!
من: شاید بهتر باشه من این هنک رو ببینم . با خودش مستقیم صحبت کنم و جزئیات رو از زبون خودش بشنوم
ماری :هیچ کس هنک رو نمیبینه . هیچ کس نمیتونه با هنک حرف بزنه
من:پس چه جوری کونشو میبوسین ؟
جان: بعضی وقتا یک بوسه میفرستیم و به کون هنک فکر میکنیم . بعضی وقتا هم کون کارل (Karl ) رو میبوسیم اون بوس مارو میرسونه به کون هنک
من:کارل دیگه کیه ؟
ماری : یکی از دوستامون . اون بود که به ما قضیه بوسیدن کون هنک رو یاد داد .تنها کاری که باید میکردیم این بود که چند بار شام دعوتش کنیم بیرون
من :و شما به همین راحتی حرفاشو باور کردین که یک هنک نامی هست که باید کونشو ببوسین و اون بهتون یک میلیون دلار پاداش میده؟
جان : البته که نه . کارل یک نامه داره که هنک سالها پیش بهش داده .همه چی تو این نامه توضیح داده شده .بیا اینم یک کپی ازش خودت ببین :
----------------------

از دفتر کارل

1- کون هنک را ببوسید و وقتی از شهر میروید یک میلیون دلار پاداش خواهید گرفت

2- در خوردن الکل معتدل باشید

3- هر کس مثل شما نیست بزنید کونشو پاره کنین

4- درست غذا بخورید

5- خود هنک این لیست رو دیکته کرده

6- ماه از پنیر سبز ساخته شده

7- هر چی هنک بگه درسته

۸- بعد از توالت دستانتان را بشویید

9- الکل ننوشید

10- سوسیس را با کلوچه بخورید. بدون ادویه

11- کون هنک رو ببوسین یا میزنه کونتون رو پاره میکنه
-----------------------------------
من : این به نظر میاد تو سربرگ کارل نوشته شده باشه
ماری : هنک کاغذ نداشته
من:یه حسی بهم میگه این دست خطش هم مال کارل هستش
جان : البته، هنک اینو بهش دیکته کرده
من:فکر کردم گفتی هیچ کس نمیتونه هنک رو ببینه !!!
ماری : در حال حاظر خیر، ولی سالها پیش با بعضی ها حرف میزده
من:مگه نگفتین این یارو نیکوکاروخیر خواهه . چه جورآدم خیر خواهی میزنه کون بقیه رو پاره میکنه فقط چون مثل اون نیستند ؟
ماری :هنک اینطوری دوست داره و همیشه حق با اونه
من: اینو از کجا فهمیدی ؟
ماری :قانون شماره ۷ میگه " هر چی هنک بگه درسته " این برای من حجته
من :شاید این دوستتون کارل همه چی رو از خودش در اورده !!
جان : امکان نداره .قانون ۵ میگه "خود هنک این لیست رو دیکته کرده" درضمن قانون۲ میگه" در خوردن الکل معتدل باشید" .قانون ۴ میگه "درست غذا بخورید" وقانون ۸ هم میگه "بعد از توالت دستانتان را بشویید " همه میدونن این قوانین کاملاً درسته پس بقیه قوانین هم الزاماً درسته
من: ولی قانون ۹ میگه "الکل ننوشید" که کاملاً با قانون ۲ در تضاده و قانون ۶ هم میگه ماه از پنیر سبز ساخته شده که خوب اشتباهه
جان :هیچگونه تناقضی بین قانون ۲ و ۹ وجود نداره .قانون ۹ قانون ۲ را توضیح میده و در مورد قانون ۶ تو که هیچ وقت نرفتی ماه از کجا میتونی مطمئن باشی ؟
من : دانشمندان ثابت کردن که جنس ماه از سخره و سنگه...
ماری : ولی دانشمندان نمیدون که این سخره ها و سنگها اززمین اومده یا از فضا ؟ پس میتونه جنسش از پنیر سبز باشه
من : من تخصصی تو این ضمینه ندارم ولی فکر کنم تئوری تسخیر ماه توسط زمین رد شده در ضمن اینکه ندونی سخره ها از کجا امده دلیل نمیشه جنسشون از پنیر باشه
جان : اهان دیدی ! خودتم اعتراف کردی دانشمندان هم اشتباه میکنن . ولی ما مطمئنیم هنک همیشه راست میگه
من : ما مطمینیم ؟؟
ماری : البته که مطمئنیم . قانون ۷ اینو میگه
من : شما میگین هنک هر چی بگه درسته چون این در لیست اومده .لیست هم درست میگه چون هنک اونو دیکته کرده وما میدونیم که هنک اینو دیکته کرده چون لیست اینو میگه !! این منطق سیکل و دایره ایِ و فرقی نمیکنه مثلاً میتونین بگین هنک درست میگه چون خودش میگه که درست میگه.
جان :یواش یواش داره برات جا میفته .خیلی خوبه ادم میبینه یک نفر داره با سبک فکری هنک آشنا میشه
من : اما... خوب ولش کن بی خیال .حالا داستان سوسیس چیه ؟
ماری سرخ میشه
جان : سوسیس باکلوچه و بدون ادویه . این سبک مخصوص هنکه . هر چیزی غیر از این اشتباهه
من: اگه کلوچه نداشتم چی ؟
جان : وقتی کلوچه نداری سوسیس بی سوسیس. سوسیس بدون کلوچه معنی نداره
من : بدون هیچ مزه ای ؟ خردل‌؟
ماری کاملاً نارحت به نظر میاد
جان در حال فریاد زدن : احتیاج نیست این لغات رو به زبون بیارید . ادویه از هر نوعش ممنوعه
من : پس یک ظرف کلم با سرکه و سوسیس های خورد شده توش کاملاً ممنوعه ؟
ماری انگشتاشو میکنه تو گوشش : من این چیزا رو گوش نمیکنم لالالالالالالالالالالا...
جان :مشمئز کننده ست .فقط یک منحرف شیطان صفت میتونه همچین چیزی رو بخوره
من : خوشمزس! من همیشه همینطوری میخورم
ماری غش میکنه
جان در حالی که ماری رو نگه داشته : خوب اگه من میدونستم تو هم یکی از اونایی هیچ موقع وقت خودم رو برات تلف نمیکردم .وقتی هنک داره کونتو پاره میکنه من اونجا وایسادم و بهت میخندم و پولامو میشمارم . من برات کون هنک رو میبوسم . تو، انسان بدون کلوچه ، سوسیس خورد کن، کلم خور...
با گفتن این جمله جان ، ماری رو برد تو ماشینشون واز اونجا رفتن


ترجمه شده از اینجا : http://www.jhuger.com/kisshank.php