Thursday, July 24, 2003

خیلی ها دوست دارن تو مهمونی ها مشروب بخورن ، بعدم شروع کنن به رقصیدن و شیلنگ تخته انداختن ، منم خیلی با این کار حال میکنم ، ولی از اون بیشتر تنهایی مشروب خوردنو دوست دارم . وقتی دورو برت شولوغ باشه نمیتونی با مشروب حال کنی، فقط با دوروبرت بیشتر حال میکنی ، ولی تنهایی مشروب خوردن یه چیز دیگست . بیشتر مشروبایی که تا حالا خوردم تنها بودم ، به مراتب هم بیشتر حال کردم ، تنهای تنها . مگه ادم تنها به دنیا نمیاد ؟ مگه تنها ازدنیا نمیره ؟ مگه تنهایی درد نمیکشه ؟ مگه تنهایی به وجد نمیاد ؟ مگه تنهایی فکر نمیکنه؟ پس چه دلیلی داره لذت تنها مست کردنو از خودم بگیرم ؟ حالا دو سه دفعه تک خوری ، بعد با برو بچه ها میشینیم . عادلانست .

تو را در فراسوی مرزهای تنت جستجو میکردم ، فراسوی مرزهای تنت چیزی یافت نکردم ، هر چه بود از درون بود ، درون مرزهای تنت را می جویم شاید به نفس خود ثابت کنم این آب در هاون کوبیدن را .